English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (3775 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
equalised U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalises U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
eualize U مساوی کردن مانند کردن
uniforms U یکنواخت یکنواخت کردن
uniform U یکنواخت یکنواخت کردن
standardizing U یکنواخت کردن
standardised U یکنواخت کردن
standardization U یکنواخت کردن
level out U یکنواخت کردن
harmonizing U یکنواخت کردن
harmonised U یکنواخت کردن
standardizes U یکنواخت کردن
standardises U یکنواخت کردن
harmonizes U یکنواخت کردن
harmonized U یکنواخت کردن
harmonize U یکنواخت کردن
harmonising U یکنواخت کردن
standardising U یکنواخت کردن
harmonises U یکنواخت کردن
standardize U یکنواخت کردن
trim U یکنواخت کردن با قیچی
man power leveling U یکنواخت کردن نیروی انسانی
equalizes U مساوی کردن
equalising U مساوی کردن
equalize U مساوی کردن
equalises U مساوی کردن
equalized U مساوی کردن
equalizing U مساوی کردن
equalised U مساوی کردن
drones U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
drone U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droning U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
droned U وزوز کردن یکنواخت سخن گفتن
to add equals U اعداد مساوی را با هم جمع کردن
equalised U مساوی یاهم شکل کردن
equalize U مساوی یاهم شکل کردن
aliquot U بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
equalising U مساوی یاهم شکل کردن
equalized U مساوی یاهم شکل کردن
equalizing U مساوی یاهم شکل کردن
equalises U مساوی یاهم شکل کردن
equalizes U مساوی یاهم شکل کردن
trisect U بسه بخش مساوی تقسیم کردن
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
pave U [صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی]
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
raster graphics U روش مرتب کردن و نمایش داده بصورت سطرهای افقی از یک شبکه یکنواخت یاسلولهای تصویر
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
likened U مانند کردن
liken U مانند کردن
likening U مانند کردن
likens U مانند کردن
similize U مانند کردن
jellify U ژله مانند کردن
lords U مانند لردرفتار کردن
lord U مانند لردرفتار کردن
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
asynchronous U ارسال داده با استفاده از سیگنال hadshaking به جای سیگنال ساعت برای یکنواخت کردن باسهای داده
to torpedo U تارومار کردن [مانند تلاش کسی]
meshing U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
mesh U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshes U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
to live like animals [in a place] U مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
to quit something cold turkey U چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
paintress U زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
bedim U با ابر پوشاندن ابری یا مانند ابر کردن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
serviced U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service U شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
bushbabies U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbaby U گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
smoothly U یکنواخت
uniform U یکنواخت
steadied U یکنواخت
same U یکنواخت
monotonic U یکنواخت
steadies U یکنواخت
steadying U یکنواخت
steady U یکنواخت
monotonous U یکنواخت
uniforms U یکنواخت
monotone U یکنواخت
steadiest U یکنواخت
flat rate U نرخ یکنواخت
sing-song U صدایمصنوعی و یکنواخت
solid-shade dyeing U رنگرزی یکنواخت
uniform distribution U توزیع یکنواخت
uniform flow U جریان یکنواخت
uniform sand U ماسه یکنواخت
monotonously U بطور یکنواخت
sing-song U شعر یکنواخت
level tone U اهنگ یکنواخت
uniform field U میدان یکنواخت
standardization U یکنواخت سازی
sing-songs U صدایمصنوعی و یکنواخت
sing-songs U شعر یکنواخت
droned U سخن یکنواخت
continuous current U جریان یکنواخت
droning U سخن یکنواخت
invariable U یکنواخت نامتغیر
drones U سخن یکنواخت
drone U سخن یکنواخت
uniformly U بطور یکنواخت
fossiliferous U فسیل مانند سنگواره مانند
lamellate U لایه مانند ورقه مانند
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
continuous duty U کار مداوم یکنواخت
drabber U یکنواخت وخسته کننده
flat U یکنواخت پایین دست
drab U یکنواخت وخسته کننده
flattest U یکنواخت پایین دست
uniform aggregate U مصالح ریزدانه یکنواخت
standards U همگون یکنواخت یکجور
to level off U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
drabbest U یکنواخت وخسته کننده
steadily U بطور پیوسته و یکنواخت
level colour U رنگ یکدست یا یکنواخت
uniformly distributed load U بار گسترده یکنواخت
standard U همگون یکنواخت یکجور
uniformly distribution load U بار گسترده یکنواخت
power line filter U یکنواخت کننده برق
equilibrium U یکنواخت شدن رنگینه ها
singsong U بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
uninterrupted duty U کار مداوم غیر یکنواخت
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
draw U مساوی
identic U مساوی
bracketed U مساوی
ties U مساوی
tie U مساوی
draws U مساوی
peel U مساوی
even <adj.> U مساوی
all U مساوی
equivalents U مساوی
square U مساوی
squared U مساوی
no set U مساوی
squaring U مساوی
hikiwate U مساوی
adequate U مساوی
plus/equals key U مساوی
identical U مساوی
peels U مساوی
euqal U مساوی
equalise U مساوی
save off U مساوی
all square U مساوی
split U مساوی
all- U مساوی
equivalent U مساوی
squares U مساوی
sing-songs U دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
sing-song U دادن آهنگ مصنوعی و یکنواخت به صدا
equaling U برابر مساوی
just as well <adv.> U به طور مساوی
On an equal footing. U بر پایه مساوی
equally <adv.> U به طور مساوی
equidistance U مسافت مساوی
nonpareil U غیر مساوی
even U تراز مساوی
equals U برابر مساوی
tie vote U اراء مساوی
go halves <idiom> U تقسیم مساوی
adequate U مساوی ساختن
equal U برابر مساوی
equaled U برابر مساوی
moiety U قسمت مساوی
measure up <idiom> U مساوی بودن
equalling U برابر مساوی
dead even U کاملا مساوی
equalled U برابر مساوی
paripassu U مساوی همدرجه
part U جزء مساوی
despotic network U شبکهای که بایک ساعت یکنواخت و کنترل میشود
to get into a rut U یکنواخت تکراری و خسته کننده شدن [کاری]
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com